حلما جون زهرایی
اینم عکس حلما جونی دختر عموی زهرایی که خیلی دوسش داری همش تو خونه میگی حلما حلما موقع نماز دعاش میکنی جدیدا خیلی عمو پورنگ و پهلوون پنبه و امیر محمد رو دوست داری من همش برنامه اونا ضبط میکنم بعدش از صبح تا شب باید ببنیش خدا به بابایی رحم کنه سر تلویزیون باهم جنگ دارین اونم با هزار خواهش و تمنا ازت وقت میگیره تا 20:30 ببینه بعدش دوباره روز از نو روزی از نو خوشبختانه الان سه شبه که شبا میای کنارم میخوابی و نمیگی پا لالایی اخه کف پاهام ورم کرد از بس رو پاهام باید می خوابیدی بعضی وقتا هم میگفتی مانی نه پای بابایی خلاصه اینکه تو این سه شب با قصه و شعر قرآن خوابیدی دیشب عروسک پینوکیوت رو هم بغل کردی و خوابیدی صبح هم مثل خروس سحر از خواب پا میشی نمیزاری ما بخوابیم بعدش منو بیدار میکنی میگی مامانی پاسسووووووو چایی دودو(گردو)پیییر(پنیر) حامه(خامه)عسل منظورت صبحونست بعد که میبینی من پا نمیشم میری سر وقت بابا و بلدی چجوری بیدارش کنی میگی بابایی بابایی چایی پاسسو اونم نمیتونه جلوت مقاومت کنه پا میشه و منم بعدش با خیال راحت می خوابم
اینم حلمایی دختر عموی زهرایی
امشب حلمایی 6 ماهش تموم میشه میره تو هفت ما
ا