زهرا جونمزهرا جونم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

کودکانه های کودک من

این روزها

1392/2/7 11:41
166 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلی باباجی از کربلا اومد کلی لباس برات خریدن اسباب بازی گرفتن ما هم یه ده روزی خونه اونا بودیم تا اونا بیان بعد اومدن هم هفت روز بودیم از مهموناشون پذیرایی کنیم بخاطر همین نتونستم بیام برات بنویسم این روزها هم دارن میگذرن تو هم بزرگتر و شیرین تر میشی ولی خوب حرف نمیزنی وقتی کلمات دست وپا شکسته میگی کلی کیف میکنیم دیروز بردمت دکتر متخصص چون سرما داشتی برات کلی دارو گرفتم و شما هم بد دوا کلا مصیبتی دارم برا دادن دوا به هر حال این ماه هم باید از شما جی جی رو بگیرم به تشخیص دکترت از پانزدهم این ماه نمیدونم خیلی عصبیم تو خیلی شیر دوست داری وقتی نصف شب میگی جی جی دلم غش میره برات نمیتونم باهاش کنار بیام خیلی سخته اخه تو شب تا صبح میخوری برا تو هم سخته خدا جون کمکمون کن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مهدیه
7 اردیبهشت 92 11:56
سلام خوشحال میشم از وبلاگمون بازدید کنید و در صورت تمایل خاطره ی زایمان شما رو با نام و آدرس خودتون در وبلاگ ثبت کنیم! اگر مایل بودید برامون کامنت بزارین!